قانون صف:
اگر شما از يک صف به صف ديگری رفتيد، سرعت صف قبلی بيشتر از صف فعلی خواهد شد.
قانون تلفن:
اگر شما شمارهای را اشتباه گرفتيد، آن شماره هيچگاه اشغال نخواهد بود.
قانون تعمير:
بعد از اين که دستتان حسابی گريسی شد، بينی شما شروع به خارش خواهد کرد.
قانون کارگاه:
اگر چيزی از دستتان افتاد، قطعاً به پرتترين گوشه ممکن خواهد خزيد.
قانون معذوريت:
اگر بهانهتان پيش رئيس برای دير آمدن پنچر شدن ماشينتان باشد، روز بعد واقعاً به خاطر پنچر شدن ماشينتان، ديرتان خواهد شد.
قانون حمام:
وقتی که خوب زير دوش خيس خورديد تلفن شما زنگ خواهد زد.
قانون روبرو شدن:
احتمال روبرو شدن با يک آشنا وقتی که با کسی هستيد که مايل نيستيد با او ديده شويد افزايش می يابد.
قانون نتيجه:
وقتی میخواهيد به کسی ثابت کنيد که يک ماشين کار نمی کند، کار خواهد کرد.
قانون بيومکانيک:
نسبت خارش هر نقطه از بدن با ميزان دسترسی آن نقطه نسبت عکس دارد.
قانون تئاتر:
کسانی که صندلی آنها از راهروها دورتر است ديرتر میآيند.
قانون قهوه:
قبل از اولين جرعه از قهوه داغتان، رئيستان از شما کاری خواهد خواست که تا سرد شدن قهوه طول خواهد کشيد.
خری آمد به سوی مادر خویش ***** که ای مادر چرا رنجم دهی
برو امشب برایم خواستگاری ***** اگر تو بچه ات را دوست داری
بگفت مادر به قربان نگاهت ***** به قربان دو چشمان سیاهت
خر همسایه را عاشق شدم من ***** کسی ندارد خری زیبا تر از آن خر
خر مادر بگفت پالان به تن کن ***** بزرگان محل را تو خبر کن
همه خرها بیامد در طویله ***** همان طوری که رسم است در قبیله
خران از شور عرعر می نمودند ***** ز شربت کام شیرین می نمودند
خر محضر کتاب خود بگشاد ***** وصال این دو خر این طور بخواند
که ای دوشیزه خانم کی آیی ***** به عقد دایم این خر در آیی
میان جمعیت خری ندا داد ***** عروس رفته بچیند یونجه در باغ
به امید خوشی و شادمانی ***** برای این دو خر در زندگانی
بی همگان بسر شود ، بی تو بسر نمیشود
این شب امتحان من چرا سحر نمیشود ؟
مولوی او که سر زده ، دوش به خوابم آمده
گفت که با یکی دو شب ، درس به سر نمیشود
خر به افراط زدم ، گیج شدم قاط زدم
قلدر الوات زدم ، باز سحر نمیشود
استرس است و امتحان ، پیر شده ست این جوان
دوره آخر الزمان ، درس ثمر نمیشود
مثل زمان مدرسه ، وضعیت افتضاح و سه
به زور جبر و هندسه ، گاو بشر نمیشود
مهلت ترمیم گذشت ، کشتی ما به گل نشست
خواستمش حذف کنم ، وای دگر نمیشود
هر چه بگی برای او ، خشم و غصب سزای او
چونکه به محضر پدر ، عذر پسر نمیشود
رفته ز بنده آبرو ، لیک ندانم از چه رو
این شب امتحان من ،دست بسر نمیشود
توپ شدم شوت شدم ، شاعر مشروط شدم
خنده کنی یا نکنی ، باز سحر نمیشود
بعد از اجرای موفقیت آمیز طرح تفکیک جنسیتی درسراسر اماکن خصوصی وعمومی کشور ؛
به بررسی روند رشد و نمو یک کودک(پسر) از مهد کودک تا پیری میپردازیم :
اسم کودک را جواد در نظر میگیریم که همراه با همکلاسی خود به نام رضا در حال برگشت از مهد کودک است.
ادامه ی مطلب در ادامه ی مطلب!!!!
وقتی می رن کتابخونه…
دختر: دنبال کتابای باحال میگرده که پر از هیجان باشه و جدیدترین کتابهای علمی که همیشه بروز باشه؟
پسر: تو لیست کتابا کتابای مثلا علمی رو پیدا میکنن و بعد ریز به ریز مطالعش میکنن و اگه چیزیم ازشون بپرسی مثه بلبل جوابتو میدن !
یا فقط رمان عشقی میخونن که مثلا مخ زدنشون بهتر شه !…
در تنهایی به چه چیز فکر می کنن؟
دختر: یعنی میشه فوق تخصص پزشکی بگیرم و زحمتام به هدر نره !
پسر: یعنی میشه پزشکی دانشگاه تهران قبول شم و اونجا یه دختر پولدار تور کنم و با پول باباش یه بنز آخرین سیستم بگیرمو با رفقا بزنیم بریم کنار دریا! (اینم از معرفتتون ، پول طرف و بگیرین و با رفقا برین عشق و حال)
ادامه ی مطلب در ادامه ی مطلب!!!!
آغا چرا این استادا اینطورین؟؟ اینقدر بدم میاد...
.
.
.
.
.
.
آخر کلاس میگیم خسه نباشید استاد میگه یکی دیگه سوال مونده تمومه.یا الان تمومه، یا دو دقیقه دیگه...
حالا انگار ما منظورمون اینه که بسه خفه شو کار داریم..
نمودنه که دوست داریم خوو
***
مورد داشتیم رفته بود مکه برگشتنی پرسیدن فضای معنوی خوب بود
گفت: فضا کجا بود بابا ... باز خدا خونه نبود مردم تو حیاط ول میچرخیدن...
***
اسکل کیست؟
.
.
.
.
اسکل دوست منه که پیام داده "سلام این شماره ی جدیدمه"
خوب روانی میدونم این شماره جدیدته ، خودتت کی هستی الاغ؟ :|
***
ادامه ی مطلب در ادامه ی مطلب!!!!
به گزارش سرویس دانش و فناوری برنا به نقل از سایت اسمشینگ لیست، در حیات وحش گونههای نادری از حیوانات زیبا یافت میشود که شماری از آنها در حال انقراض هستند که از جمله میتوان به پلنگ برفی و یا مارخورها اشاره کرد.
ادامه ی مطلب در ادامه ی مطلب!!!!!!!!!!
عادل فردوسی پور بی شک یکی از معروف ترین و البته پرطرفدارترین مردان کشور ماست و اصلا همین عنصر شهرت باعث می شود تا او همواره مورد توجه رسانه ها قرار گیرد.
منبع : خبرنو
:پس از مرگ یک میلیونر آمریکایی، معلوم شد که او تمام اموالش را به سه زن مسن که با او هیچ نسبتی نداشتند بخشیده است. در وصیتنامه مرد میلیونر آمده بود:" من در جوانی، به خواستگاری این سه خانم رفتم اما هیچ کدام درخواست ازدواجم را نپذیرفتند. بنابراین به کسب و کارم چسبیدم و میلیونر شدم، حال آن که اگر ازدواج کرده بودم نمی توانستم به این ثروت دست پیدا کنم. در واقع، من موفقیتم را مدیون این سه خانم هستم!"